ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
مقام معظم رهبری در مراسم دانشیان آموختگی دانشجو دانشگاههای افسری ارتش فرمودند:
ادامه مطلب ...
روزی مردی برای خود خانه ای بزرگ و زیبا خرید که حیاطی
بزرگ با
درختان میوه داشت. در همسایگی او خانه ای قدیمی بود
که صاحبی
حسود داشت که همیشه سعی می کرد اوقات او را تلخ
کند و با
گذاشتن زباله کنار خانه اش و ریختن آشغال آزارش
می
داد
یک روز
صبح خوشحال از خواب برخاست و همین که به
ایوان
رفت دید یک سطل پر از زباله در ایوان است. سطل را تمیز
کرد ،
برق انداخت و آن را از میوه های تازه و رسیده حیاط خود
پر کرد
تا برای همسایه ببرد .وقتی همسایه صدای در زدن او را
شنید
خوشحال شد و پیش خود فکر کرد این بار دیگر برای دعوا
آمده است
. وقتی در را باز کرد مرد به او یک سطل پر از میوه
های تازه و
رسیده داد و گفت :1
هر کس آن چیزی را با
دیگری
قسمت می کند
که از آن بیشتر دارد